سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن که آرزو را دراز کرد ، کردار را نابساز کرد . [نهج البلاغه]

یک سناریو که ...

ارسال‌کننده : سید محمد در : 89/8/15 5:45 عصر


" لطفاً جنوبی بخوانید"
... 7 ماه قبل کن کووور
... ننم : عزیزم، قربونت برم امسال حتماً باید بری دانشگاه هااا ...
... مو : رو چشم نِنه، ای خدا بخواد ...
... ننه : الهی فدات شم، میخوام مهندس بشی مثه بچه ی خاله عزتاااا...
... مو : نِنه جون بچه خاله عزت دانشگاه آزاده ...
... ننه : دورت گشتم،دلم میخوا بری تهروووونااا ...
... مو : آخه نِنه جون، چه فرقی میکنه؟! تو دعا کو مو برم دانشگاه ... (البته علاقه ای نداشتم به دانشگاه و بعد ...)
ننه : یا علی! مو میرم خونه زهرا خانوم ... برو جوووون برو درسته بخووون ...
....../
بـــــــــــــــــــــــــــله
و این بود که ما خواندیم و خواندیم و خواندیم تا .............

......./
1 هفته قبل از ورود به دانشگاه، در اردو جهادی .
صدای حضرت آقا در یک کلیپ صوتی: شما دانشجویان بسیجی باید تدبیر داشته باشید. انتظاری که من از دانشجو دارم این است سیاسی باشد. سیاسی هم نه یعنی اینکه هی مرتب از این حزب به آن حزب برود و بیاید و تمام وقت خود را این بگذارد. نه! باید از اوضاع سیاسی دانشگاه اطلاع داشته باشد. بداند اطرافش چه میگذرد. دانشجو نباید محافظه کار باشد. و نباید هم با بی تدبیری پازل دشمن را کامل کند............
............../
1 هفته بعد از ورود به دانشگاه .
مال ما هم مثه همه ی دانش گاهـ های کشور یخته ... آره ... از همینا که میگن لیبرالیسم و سکولار و ... و البته آقا میگن باید اسلامی شود.
به یاد حرف ننم افتادم که میگفت ممد! اگه میخوای زن بهت بدم برو درس بخون مهندس شو بعد بیا تا دختر ... برات بگیرم. آخ ننه چه به روزم اوردی؟!
اما انگار تکلیفی سنگین بر دوش افتاده است گویی که کوه را حمل میکنیم . خدا بگم چیکار کنه این اساتیدو ... خب بابا جون درستو بده برو.
یا نمره بده جیگر.
ما ریشو ها به قول بچه های قشنگنویس نشریه بی رودرواسی، گناهمون اینه که میخوایم صدای حق رو در بیاریم... و البته افراط نمیخوایم کنیم.
اما ببینید مظلومیت ما را که ما را افراطی، چاپلوس، تندرو، دنبال وام، (شـــــــــ صداشو در نیارید) ، میخوانند و ما هم باید به مخیلات خود راه نداده و حساب کنیم که با کسی حسابی نداریم.
اما حرف آقا که ما ریشو ها(بسیجیای باحال) دل و قلوه براش میدیم، و برخلاف بعضیا خیلی هم تره خورد میکنیم، نمیذاره ما شب و روز داشته باشیم.
و البته ادای دین و تکلیف هست. مگر جنگ نرم را چه تعریف کرده اند؟ ت ه ا ج م ف ر ه ن گ ی  که های و هووی میشود چیست ؟
حالا هر چی بلدیم دیگه باید رو کنیم ...
فرمود کرسی آزاد اندیشی ! رو چشم
فرمود کار فرهنگی ! رو چشم
دانشجوهای عزیز و مخلص و بسیجی (بسیجی یعنی اینکه به هر طریقی نگذاشت ارزش های انقلاب له شد ) تو رو خدا هوای اطرافتون و داشته باشین ... حق رو علم کنین ... سر و صدا تون در بیاد ...
... به قول حاجی تو کارگاه فن مناظره، ما اقلش یه دانشجو که بتونه دفاع کنه عمیق از ارزشها و استدلال کنه و منطقش محکم باشه تو هر کلاس داشته باشیم، دیگه مشکلی نداریم.
... کار کنید ... پیشنهاد بدین ... فضا ها رو پر نکنید با شررر و وررر گفتن با دخترا تو دانشگاه. فضاها رو پر کنیم با بحثامون تو دانشگاه ...
فرهنگ رو اگه بندازیم دیگه افتاده ها ...

... جمعه 1ماه بعد از ورود به دانشگاه ..../
ننه: خو آ ممد چه میکنی تو دانشگاه !؟ چطوره ؟! خوبه ؟! بیو برا تعریف کن بینم دختری چیزی برای خدت ورداشتی یا نه ؟!
مو : خواب بودم و ننه متوجه نبود. فقط صدای زیری از او میشنیدم. وقتی گفت منم گفتم ها ننه ها ...

................./
پا نوشت: خیال نرود که ما ندید بدیدیم و جار میزنیم دانشگاهیم... قربونتون ... یا علی




کلمات کلیدی : سناریو، دانش گاه، ننه، حضرت آقا

جنبش  وبلاگی حمایت از طلبه سیرجانی