سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هیچ کس به لاغ نپرداخت جز که اندکى از خرد خود بپرداخت . [نهج البلاغه]

بچه شیعه بیدار باش ! (روزی که به حسین لبیک گفتم)

ارسال‌کننده : سید محمد در : 88/10/14 7:55 عصر

محرم و عاشورا یه بها نست یه بهانه که الگوها مون و پیدا کنیم و شخصیت سازی کنیم یا شخصیت تعویضی .
لذا مهم تر ازهمه بصیرتیه که نیاز داریم برای درک الگوها . اصلا خود همین درک و بصیرت هم یه الگو داره توی عاشورا و محرم .
(میگم الگوش و ...) همه میدونیم که اشک جاری نمیشه جز با معرفت . اندوه حقیقی نیست برای ما جز با معرفت .
وقتی امام (ره) میگه محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته نشون میده هم نسبت به این معرفت داشته و هم اینکه اگه واقعا درک کنیم و بصیرت پیدا کنیم به ماه غم حقیقتاً اسلام حفظه ....
فلسفش میشه این .... حسین شناسی معلول خداشناسی است و خداشناسی معلول بهره ی ما از مطالعاتمان از طبیعت و فراطبیعت . دقیقا میخوام بگم که اعتفاد به توحید و معاد هسش که درک واقعیه از عاشورا داره و الا همش میشه حب اهل بیت.
این قبول ولایت هسش حب حسین را له درجه اعلی میرسونه و اونوقته که میفهمم حرکت حسین از 8 ذیحجه تا 2 محرم از مبدا تا مقصد به چه دلیل و به چه هدف بوده . حالا بیاین برگردیم به شروع سخنمون .
درک را یافتیم و حال از گرفته هامان استفاده میکنیم . نمونه ای از درک عینی حضرت قاسم (ع) است . مرگ در کربلا برای من از عسل هم شیرین تر است. این نهایت تفکر یک جوان 18 ساله (تقریبا) از اون واقعس . و دلیلش این بوده که خدا رو شناخته و میدونسته که حسابی هم در کار هست .

بصیرت بصیرت بصیرت ... همه ی درگیری ها و جدال ها از بی بصیرتیه ... هر کی بفهمه کربلا چی بوده بدون روضه و فقط با شنیدن " تن تکه تکه شده ی قاسم " " غیرت اباالفضل" " نماز نشسته ی زینب" و وو از ضجه بیهوش میشه .

آی بچه شیعه بیدار باش ! نذار یه بار دیگه سکوت علی ( که سکوت نبود ) تکرار بشه و بعدش هم جام زهر حسن و بعد هم
سر به نیزه رفتن قطب عالم امکان . (علیهم السلام)* صلوات* 




کلمات کلیدی : شهادت، عاشورا، قاسم، الگو، شیعه، معرفت، بصیرت، غیرت، محرم

شهید میگوید ...

ارسال‌کننده : سید محمد در : 88/5/1 12:31 صبح

بسیجی عاشق کربلاس و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرا و نامی است در میان نامها.
نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران اما حسین (ع)راهی به سوی حقیقت نیست کربلا ما را نیزدر میان خیل کربلاییان بپذیر ما میاییم تا بر خاک تو بوسه
زنیم وراهی دیار قدس شویم /
ا
نتظار سایه ای از اشتیاق بر همه چیز کشانده است همه ی کارهای معمولی پر از راز میشود و اشیا حقیقتی دیگر می یابند
نان همان نان است و آب همان آب است و بچه ها همان بچه های صمیمی و بی تکلف و متواضع و ساده ای هستند که همیشه در مسجد ونماز جمعه و محل کارت و اینجا و آنجا میبینی اما در اینجا و در این ساعات همه ی چیزهای معمولی حقیقتی دیگر پیدا میکنند تو گویی همه اشیا گنج هایی از رازهای شگفت خلقت هستند اما تو تابه حال در نمیافتی. امان از غفلت /
جنگ ادامه دارد همچنان که هزاران سال است ازآغاز هبوط بشر در کره ی زمین تا کنون ادامه داشته است
ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفته ایم تا جهان رابه سرنوشت خویش برسانیم و خون سرخ ما فلقیست که پیش ازطلوع خورشید عدالت برآسمان تقدیر نشسته است /

آمریکا اکنون مظهر اکبر شیطان و دست قدر ت اوست اگر ما با این مظهر اکبر شیطان نبرد نکنیم یاد خورشید حق در غروب غرب فراموش میگردد و شیطان جاودانه زمین را تسخیر میکند کجاست آن که به خون خواهی مقتول کربلا قیام کند و انتقام او را از یزدیدیان باز ستاند
این طالب بدم المقتول کربلا /

دوربین به هر کجا رو میکند بچه ها می گریزند اگر هم کسی اقبال میکند میخواهد پیام استقامت خویش را ابلاغ کند
آنها میدانند که نفس حجاب آنها است و برای رسیدن به مقام قرب تنها از خود گذشتن کافی است اگر چه تنها از خود گذشتن کافی باشد
ولی این نه در توان هر تازه رسیده ای است و عجبا باید باور کرد که در سراسر جهان تنها این خیل وفادارانند که قدرت از خود گذشتگی دارند .
اکبر بی سیمچی شهید حاج علی اکبر رحمانیان و بعد هم فرمانده ی یکی از گروهانهای گردان کمیل .
دوربین به هر کجا که رو میکند بچه ها میگریزند آنها سعی میکنند که خود را در میان جنگ گم کنند
نام و نشان سنگینی هاییست که سالکین طریق خدا از آندو می گریزند و اگر هم کسی از خود میگوید هیچ رنگ و شائبه ای از اوج در آن دیده نمیشود .
انعکاس غروب آفتاب درآبگرفتگی شلمچه تمثیلی است تاریخی  .
آیتی است از آیات قدسی آفرینش که در خود راز یک سنت تغییر ناپذیر را نهفته دارد . شهادت جانمایه ی انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است . رمز آنکه سید الشهدا را خون خدا می خوانند در همینجاست .
خون به پیکره ی حق در طول تاریخ از قلب عاشوراست و اگر حقیقت را بخواهی هنوز روز عاشورا به شب نریسده است .کاروان تاریخ روان است و یاران عاشورایی سید الشهدا (ع) پای به سیاره ی زمین میگذارند و در زیرخیمه هایی پشمینه ویا در خانه هایی کاه گلی بزرگ میشوند و خود را به صحرای کربلا میرسانند . مرتضی جاویدی و تمراس چگینی از این خیلند .

                               
ساعاتی قبل از شهادت و عروج !

و اکنون شهید آوینی خود را از میان تصاویر خویش به تصویر کشید . هر چند به قول او بچه ها از دوربین میگریختند .
آری از تصویر و تزویر گریخت . هیچگاه دوربین او را ندید و آه که او همه چیز را میدید و از فتح ، روایت کرد ...

.................

پی نوشت : عکس از  http://aviny.ir




کلمات کلیدی : شهید آوینی، عاشورا، جنگ، دوربین، کربلا، فرار

جنبش  وبلاگی حمایت از طلبه سیرجانی