ارسالکننده : سید محمد در : 91/4/13 5:22 عصر
در حادثه ی کربلا نوجوانی است که در تاریخ اسمش ذکر نشده اما جنگیدن و در رکاب مولایش و امام زمانش شهید شدن، برای ما که انتظار آقایمان را داریم درس است.
"فخرج شابّ قُتِل ابوه فی المعرکه "
نوجوان که پدرش را در معرکه در راه خدا از دست داده بود خدمت حضرت سیدالشهداء علیه السلام می رسد و می گوید: آقا جان می خواهم بجنگم. حضرت سیدالشهداء مانع جنگیدن نوجوان می شوند اما نوجوان می گوید: " انّی امَرَتنی امّی " مادرم به من دستور داده است.
سید الشهدا اجازه رزم و جنگ را به نوجوان می دهند.
فریاد می زد و می گفت: "امیری حسینٌ و نعم الامیر ... " و اینگونه به سعادت رسید تا خدا را در حالی ملاقات کند که سید الشهداء یعنی امام زمانش از او رضایت دارد.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سید محمد در : 91/1/31 12:8 صبح
اعوذ بلله من الشیطان الرجیم
قال اللَّه تعالى: قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنى وَ فُرادى (1)
تنها و تنها شما را به یک چیز موعظه می دهم، که برای خدا و خالص در راه خدا قیام کنید، دو تا دوتا و یا یکی یکی.
به خودم می گویم که ادعای مبارز فی سبیل الله بودن را دارم و هنوز یاد نگرفته ام که در جبهه نرم و جهاد اکبر برای خدا باشم و برای خدا بگویم وبرای خدا بنویسم و بخوانم .
مگر ندیدی امام روح الله (ره) را که چگونه ماندگار شد؟!
خودش، نوشته اش، نامه ی دعوت به قیامش، گفتار بزرگش، و هنوز که هست ادامه دارد و خواهد ماند.
مگر ندیدی استاد شهید مطهری را که چگونه خدا یاد و نام او را باقی گذاشت؟! هر چند جسمش نیست.
خودش، گفتارهایش، سخنانش، فلسفه اش و ...
و مگر ندیدی وصیت نامه ی شهیدی 14 ساله را که اراده اش لرزه بر دشمن و شیطان بزرگ می انداخت؟!
و صدای ماندگار سید عزیز شهید آوینی را که از آن الگو می گرفتی ؟!!
و غیرت شهید نواب را ؟! اینها همه برای خدا بود، همه .
هر چه میخواهی بنویس و در سایت ها نمایان کن. هر چه می خواهی بنویس و در کتاب ها چاپ کن.
هرچه می خواهی کتاب بخوان و به این و آن بگو.
برای خدا نباشد، همان به که کتاب ها و نوشته ها سوزانده شود و لب ها دوخته شود اما کسی آنها را نبیند و نشنود تا مایه شرمندگی نشود.
برای خدا بنویسیم . برای خدا بگوییم. برای خدا سرباز جبهه جنگ فرهنگی باشیم. والّا هیچ هیچ هیچیم.
جواب خدا چه بگوییم در آن روز که یوم الحسرة است!؟
یاد شهید صیاد بخیر
(من کان لله کان الله له) .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سید محمد در : 90/10/2 10:51 صبح
جلسه اخلاق حضرت آیت الله صفایی بوشهری - 24 آذر ماه 1390 .
.....................
بسم الله الرحمن الرحیم .
انسان یا راکب نفس است یا مرکوب نفس .
گاهی افسارنفسش دست اوست و نمی گذارد که چموشی کند و به دنبال پلیدی ها رود .
وقتی که میل به دنیا دارد، افسار را محکم نگه می دارد .
وقتی که می خواهد ازخدا دور شود لجام را محکم می گیرد. نمی گذارد که ببرد آنجا که خاطر خواه اوست.
گاهی هم انسان نفس را مثل حیوانی که رام شده تابع خود می کند و آرام.
نفس منتظر است که او چه می گوید تا اجرا کند.
نفسی که چموش است امّاره است.
و نفسی که آرام و رام شده است، مطمئنه است.
اما کسی که او مرکب نفس شده است چه ؟؟
تمام وجود او نفس است. در مقابل نفس، نَفَس نمی تواند بکشد. دیگر دشمن اصلی او نفس اوست.
بعضی نفس ها مثل مار هستند. اما این نفس تبدیل به اژدها شده است. بت شده است.
محل شیاطین است. هم خودش فاسد است هم بقیه را فاسد می کند. فاسد ِ مفسد!
پس باید از نفس مراقبت کرد.
که این مراقبت ترک حرام است. نماز شب، نوافل، خوب درس خواندن و خوب درس خواندن...
و از مواردی که احتمال افتادن به گناه در آن است پرهیز کنیم. ورع و تقوا داشته باشیم.
یکی از مواردی که کمک می کند بر تسلط بر نفس نماز است. و دیگری صوم است. روزه!
این دو موجب اقتدار انسان می شود. "واستعینوا بالصبر و الصلوه"
انسان اینگونه می تواند راکب نفس بشود نه مرکوب و مرکب !
صلوات
کلمات کلیدی :